من بی قرار نوازش بارانم من بی تاب دست پر مهر اقتابم من راز دار نگاه تر مهتابم در کدامین قریاد سکوت کنم  من تشنه عشق ومحبتم

بر تازیانه بی رحم باد نوشتم من عاشق عبورم اما مترسکم

حسادت

به ابر حسادت می کنم به خاطر اشک های بی امانش حسرت خورشید را می خورم به خاطر شراره های سوزانش وبه زمین برای میزبانی گامهای عاشقت به اسمان بر شک می برم به خاطر این که سایه بان برای تو و به خاطر انعکاس تصویرتو........

در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام                                  تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام

شب را دوست دارم به خاطر تاریکی                               تاریکی را دوست دارم به خاطر تنهایی

تنهایی را دوست دارم حون عم دارم                             عم را دوست دارم حون اشک دارم

اشک را دوست دارم حون گواه دل است                     دلم را دوست دارم حون من با تو اشنا کرد

سه متن عاشقانه

در بی زمانی شروع وحود ندارد بی زمانی ققط به عشق تعلق دارد

عشق اسان نیست اما عاشقان هرگز تنها نبوده اند

مگذار که عشق به یک عادت دوست داشتن تبدیل شود

قرار بود من سر نوشت خودم را بنویسم امروز از تنهایی می گم   من خیلی تنها هستم نه خواهر نه برادر نه دوست تنهای تنها انقدر به 

دنبال دوست گشتم  اما پیدا نشد که نشد  دوستی که همیشه با من باشد همیشه  انگار نیست که نیست  تنهایی خیلی بد خدا 

قسمت کسی نکنه می دانی دیگه دارم دیوانه می شوم  انقدر گریه کردم اگه می گم کردم برای اینکه دیگه باور کردم راهی نیست یا

کسی نیست من را نحات دهد  می خواهم از اشک هایی بگویم که کسی نبود پاک کند اشک هایی که برای همه حتی کسی که من را

نمی شناسد ریختم اما.......     از کسانی که دل من را زیر پا گذاشتن  از کسایی که من را برای بر اورده شدن خواسته های خود

خواستن  از این که کسی من را نمی بیند  از این که نا م  من را بر زبان نمی اورند و ..........       که نگویم بهتر اس